آنان که اینده را می سازند، آینده‌ای به رنگ سرخ انقلاب

بیانیه جمعیِ ِجوانان و دانشجویان چپ‌ ایران در تبعید در آستانه 16 آذر 1389

 

بگذارید این وطن رویایی باشد که رویاپروران در رویای

خویش‌داشته‌اند.ــ

بگذارید سرزمین بزرگ و پرتوان عشق شود

سرزمینی که در آن، نه شاهان بتوانند بی‌اعتنایی نشان دهند

نه ستمگران اسباب‌چینی کنند

تا هر انسانی را، آن که برتر از اوست از پا درآورد.

(لنگستون هیوز)

 

اکنون نهال 16 آذر آن‌قدر قد کشیده است ، که تاریخ معاصر ما را برای برگ‌های جوانش معنا کند. تاریخی که اگر چه لبریز از کشتار و خفقان و سرکوب و سلول، اما یکدم تُهی از مبارزه‌ و جنبش‌ها برای رهایی نبوده است. جنبش‌دانشجویی همواره از پیشتازان مبارزه برای تغییر وضع موجود بوده و در کشاکش نبردهای اجتماعی، بیشترین هزینه‌ها را پرداخته‌است.

 16 آذر امسال در شرایطی فرامی‌رسد که جامعه ایران تحولات فشرده عظیمی را در یکسال و نیم اخیر از سر‌گذرانده و آبستن دگرگونی‌هایی عمده است، هرچند گاردهای موتوریزه سپاه، بر سنگفرشی از خون جوانان، پادگانی به وسعت مرزهای کشور گسترانده‌اند، تظاهرات‌های خیابانی مردم به ضرب ماشین سرکوب دولتی و سکوت و مماشات سران‌سبز فرونشانده شده، اگرچه تهدید، بازداشت، اخراج، زندان، و شکنجه و کشتار، سایه اسلامی خود را بر جنبش‌های اجتماعی، و از آنجمله جنبش‌دانشجویی گسترانده است، اما روزهایی چون 16 آذر یادآور مبارزه‌ای پیگیر و خاموش ناشدنی‌ست.

با توجه به فضای امنیتی و ترورپلیسی موجود در ایران که امکان ابراز علنی عقیده و بیان را برای تمام دانشجویان و گروه‌های مستقل دانشجویی غیرممکن ساخته‌است، ما جمعی از دانشجویان، کنشگرانِ‌جوان و فعالین سابق چپ‌ جنبش‌دانشجویی، در تبعید و در مسیر سازمان‌یابی نوین، که خود را آلترناتیو اپوزسیون راست در خارج از ایران و صدای هم سنگرانمان در داخل ایران می دانیم،  ضروری دیدیم که به برخی از مهمترین خواست‌ها، مطالبات، ایده‌ها و نظریات سانسور شده دانشجویان چپ صدا بخشیده و عموم دانشجویان را در این برهه تعیین کننده خطاب قرار دهیم:

دانشجویان مبارز ایران!

جنبش‌دانشجویی در وضعیتی پیچیده به سر می‌برد و جز در بهار آزادیِ کوتاهی در فاصله دو نظام دیکتاتوری، همواره زیرِ‌فشار بوده است. جمهوری‌اسلامی هیچ‌گاه نمی‌توانست با وجود جنبش نیرومند دانشجویی، حاکمیت سیاه خود را مستقر کند. چنین بود که با همدستی دو جناح فعلی‌اش یا همان حزب الله سابق، پروژه‌ انقلاب فرهنگی که نام واقعی آن «قتل عام فرهنگی» است، کلید خورد و با تصفیهنیروهای پیشرو و چپ دانشجویی و نسل‌کشی‌ وحشیانه، با تعطیلی سه ساله دانشگاه‌ها دهه دهشتناک شصت را آغاز کرد.

 نزدیک به دو دهه طول کشید تا بار دیگر جنبش‌دانشجویی توان و نیروی خود را بازیابد و در 18 تیر 78 نقشی محوری در جامعه بیابد. با تشدید تضادهای طبقاتی در جامعه، و گسترش جو یأس و ناامیدی و تسلیم عمومی در برابر موج لیبرالیسم و نولیبرالیسم، باز این جنبش‌دانشجویی بود که شاهد شکوفایی و سازمان‌یافتگی مستقل از حاکمیت و معطوف به طبقه کارگر و جنبش زنان بود. اما یورش همه جانبه حاکمیت به گروه ها و طیف های چپ دانشجویی در سال 86 تا نابودسازی تمام نهادها و کانون‌ها و نشریات مستقل دانشجویی ادامه یافت.با آغاز رویارویی خیابانی مردم با دولت، فشار بر دانشجویان و دانشگاه‌ها تشدید شد. در یکسال گذشته علاوه بر اخراج وترور برخی اساتید، هزاران دانشجو مورد تهدید، ارعاب، بازداشت و اخراج قرار گرفته‌اند.

سویه دیگر امسال اما، سیاسی شدن همگانی در دانشگاه بود. اگر در سال‌های گذشته فعالیت سیاسی دانشجویان عمدتا به گروه‌هایی در دانشگاه‌های معینی در ایران محدود بود، اما تحولات یکسال و نیم گذشته و عریان شدن تضاد حاد حاکمیت و جامعه، جنبش دانشجویی را به لحاظ کمی بسیار گسترده‌تر کرد و دامنه‌اش را به دانشگاه‌های کوچک‌تر و شهرهای دیگر رساند.

اکنون به دلیل سرکوب و خفقان حاد و نیز فقدان سازمان یافتگی مستقل دانشجویان، سطح ظاهری دانشگاه‌ها تحت کنترل به نظر می‌رسد، اما در لایه‌های زیرین، گدازه‌های جنبش همه جا گسترده می‌شود. به ویژه با اشغال نظامی دانشگاه‌ها، جنبش‌دانشجویی مجبور شده‌است کانون گسترش خود را از دانشگاه به بیرون جهت دهد، گرایشی که خود امکان‌های جدیدی را پیش ِروی جنبش‌دانشجویی فرا‌می‌نهد.

در خلاءِ ناشی از فقدان سازمان‌های چپ و پیشروِ دانشجویی، تلاش می‌شود تا "دفتر‌تحکیم وحدت میان حوزه و دانشگاه" نقش نمایندگی جنبش‌دانشجویی را ایفا کند. دفتر تحکیم وحدت که در سالهای اخیر در دانشگاه‌ها رنگ باخته بود، بار دیگر به مدد نیروهای مسلط در خارج از دانشگاه و به کمک نهادهای ارتجاعی انجمن اسلامی به حرکت درآمده و با پشتیبانی رسانه‌های امپریالیستی و سران‌سبز برای انحراف مبارزات دانشجویی به نفع جناح‌های سلطه عمل می‌کند. آنها تلاش می‌کنند جنبش عادلانه علیه دیکتاتوری حاکم را به نفع خونریزان کهن کانالیزه کنند. نامه طیف خارج از کشوری آن‌ها و سازمان ادوارشان به اوباما و دستبوسی هیئت حاکمه آمریکا در حالی‌ست که سرخی سه قطره خون بر تن 16 آذر از سال 32 نقش جنایتکارانه آمریکا علیه مردم و دانشجویان ایران را همواره در ذهن جمعی دانشجویان زنده نگاه داشته است. طیف داخل کشوری این سازمان نیز با حلقه به گوشی نخست وزیر دهه اعدام‌ها، تلاش می‌کند جنبش دانشجویی را در پای بی‌افقی و بی‌عملی رهبران سبز قربانی‌کند.تحکیم وحدت و ادوارش می‌کوشند با لفاظی، ماهیت واقعی نظام را پنهان نگاه داشته و روبنای سیاسی استبدادی آن را بی‌رابطه با زیربنای اقتصادی آن نشان دهند.

دانشجویان چپ بر این اعتقادند که دیکتاتوری کنونی جزئی لاینفک از نظام اقتصادی حاکم بر ایران است و تلاش برای آزادی به تلاش برای دگرگون کردن ریشه ای نظام گره‌خورده است. واقعیت این است که میلیتاریزه شدن روز افزون حاکمیت، و تشدید دیکتاتوری در ایران ارتباط تنگاتنگی با تحولات سرمایه داری ایران دارد.

سرمایه‌داری حاکم بر ایران با در پیش‌گرفتن سیاست‌های نولیبرالی و چوب حراج ثروت‌های اجتماعی را زدن،خصوصی سازی‌های گسترده و بازآرایی نظم سرمایه، که با اخراج‌های گسترده کارگران، تحمیل بی‌حقوقی و .... همراه است، قادر به تحمل آزادی‌های نیم‌بند چند سال گذشته نیز نیست. خط مشی اقتصادی سرمایه داری نولیبرال در ایران، که موسوی و کروبی و رفسنجانی نیز همچون احمدی نژاد بر آن توافق دارند، با توجه به پیامدهای پرهزینه‌اش بر کارگران، بیکاران، دانشجویان، و دیگر گروه‌های فرودست اجتماعی، با اعتراض و ایستادگی مردم مواجه بوده‌است. درنتیجه تحمیل دولت نظامی سپاهیان و اعمال خشونت سیستماتیک و دیکتاتوری عریان، پاسخ کارای سرمایه داری ایران برای تحکیم قدرت خود است.

نتیجه‌یابی مبارزه با دیکتاتوری در ایران به مبارزه با سرمایه‌داری گره‌خورده است و دل بستن به شکاف داخلی میان سران نظامی سراپا ظلم و جور و کشتار ره بردن به بیابان فناست و هرچه بیش تر خنجر سرمایه‌داری را در کتف فرودستان فشردن. بدون دگرگون کردن ریشه‌ای نظم موجود، گذر از دیکتاتوری به آزادی امکان‌پذیر نیست. بی‌دلیل نیست که سران سبز در تلاش برای جلوگیری از دگرگونی ریشه ای، به دیکتاتوری نیز در عمل، گردن نهاده‌اند.

زندگی تحصیلی و زیستی دانشجویان اما فاصله زیاد آن‌ها از شعارهای سبز را نشان می‌دهد. روز به روز دانشگاه‌ها بیشتر به یک کاسبکاری سرمایه‌دارانه و شبه بنگاه‌های اقتصادی بدل می‌شوند. پولی‌شدن تحصیلات عالی و خدمات دانشگاهی نه تنها فشار شدیدی بر دانشجویان وارد می‌آورد، بل‌که فرصت تحصیل و دانشجویی را از گروه‌های کم‌درآمد جامعه سلب کرده و تحصیل را نیز امری مختص طبقات بالادست می‌کند. فشارهای شدید جنسیتی بر دانشجویان دختر، و کنترل فاشیستی معاشرت دختران و پسران در دانشگاه‌ها، معنای رحمانیِ اسلام را واسازی می‌کند. جوانان مناطق محروم به طور سیستماتیک از ورود به دانشگاه های معتبر بازمی‌مانند، محتوای درسی دانشگاه‌ها در یک «قتل عام فرهنگی» دیگر سلاخی شده و علم مدرن با خرافات مذهبی جایگزین می‌شود.

دانشجوی ایرانی با گوشت و پوست خود امروز در حال تجربه دوباره آن چیزی است که سالهای طلایی خمینی و موسوی بر گرده نسل گذشته حک کرده‌اند. میان واقعیت زندگی دانشجویی و راه‌های سبز موسوی شکافی پرناشدنی‌ست. میان مشی مبارزه انقلابی و مشی مماشات و فرصت‌سوزی برای بقای نظام جور طبقاتی از طریق بازگشت به قانون‌اساسی ارتجاعی ایران سازش امکان پذیر نیست. از همین‌روست که جنبش نوین دانشجویی و چپگرای ایران از دل این تضادهای موجود سربرآورده و محصول همین شرایط و فرزند زمانه خویش است و آلترناتیوی انکار ناشدنی.

اکنون به عنوان بخشی از طبقات ستمدیده و در راه هدف والای مبارزاتی مشترکمان، فرایتان می‌خوانیم "تا گرد خواست‌های مشخص و بنیادین، خود را سازمان داده "تا نقش مهم تاریخ خود را در نبرد با دشمن مشترک ایفا کنیم.

-               دیکتاتوری اسلامی حاکم بر ایران نظامی پوسیده است و مانع هرگونه رشد و تکامل جامعه. جنبش دانشجویی نظام حاکم را مانعی بر سر راه تحول مثبت جامعه می‌بیند، مانعی‌ست که باید رفع گردد!

-               جنبش دانشجویی در مقابل هرگونه دخالت سیاسی، نظامی آمریکا و دیگر قدرت‌های امپریالیستی می‌ایستد.

-               جنبش دانشجویی هرگونه دیکتاتوری و بی‌عدالتی را محکوم می‌کند.

-               جنبش دانشجویی متحدان خود را در نهادهای حکومتی ایران ، یا اتاق های وزارت خارجه کشورهای غربی جستجو نمی کند. جنبش دانشجویی متحدان حقیقی خود را طبقه کارگر و گروه های اجتماعی می داند که آفریننده ی واقعی جهان اجتماعی اند، در حالی که ماحصل کار و تلاش آنها به صورت روزمره به غارت می رود.

-               تبعیض جنسیتی و ستم آشکار بر زن نیمی از جامعه را مستقیما هدف گرفته است. مبارزه با تبعیض جنسیتی و پشتیبانی از مبارزه برای رهایی زنان مطالبه‌ای اساسی برای جنبش دانشجویی است.

-               جنبش دانشجویی متحد جنبش‌های حق‌طلبانه بوده و هست و دفاع و کارزار در پشتیبانی از فعالین و اهداف این جنبش‌ها را از وظایف خود می‌داند.

-               دفاع از علم در برابر جهل، وظیفه ی تاریخی جنبش دانشجویی در این برهه است. بایستی در برابر هر یورش حاکمیت به علوم انسانی و اجتماعی ایستاد و آن را عقب زد.

-               خصوصی‌سازی دانشگاه‌ها و پولی‌شدن آموزش باید متوقف گردد. میلیاردها تومانی که صرف خیمه‌شب‌بازی‌های نظامی می‌شود، می‌بایست به بخش آموزش اختصاص داده شود و ظرفیت تحصیلات عالی رایگان، متناسب با متقاضیان افزایش یابد. خوابگاه‌ها،غذا، حمل و نقل و متون درسی دانشجویان بایستی به رایگان در اختیار آنان قرار گیرد. طبیعی‌ست که هرگونه کم و کاست در مسایل رفاهی دانشجویان قدرت تشکیل جبهه‌های متحد صنفی را ایجاد می‌کند و می‌تواند راه را برای مبارزه سیاسی هموار کند.

-               جمهوری اسلامی در ادامه سیاست‌های ستم ورزانه‌اش بر قشر فرودست طرح حذف یارانه‌ها را در دستور اجرا دارد و سران سبز نیز ضمن همدلی با اجرایی شدن این طرح ضد انسانی، عملا اعتراضات محتمل و به حق طبقات فرودست را "شورش های کور" خوانده اند و بار دیگر همدستی خود با بخش درون حاکمیت بورژوازی و یکپارچگی منافع سرمایه داری ایران در سرکوب  را باز نموده اند، و بدیهی است که، این طرح معاش خانواده‌های بسیاری از دانشجویان را مختل می‌کند و باید متوقف گردد.

-بسیاری از فعالان دانشجویی از طیف ها و جریان های گوناگون بدلیل نظرات سیاسی و کنش های اجتماعی خود اکنون دربندند. آزادی کلیه زندانیان سیاسی و جبران خسارت های وازده بر آنان از مطالبات اساسی جنبش دانشجویی است.

-               جنبش دانشجویی اهرم و بازیچه‌ای برای سران سبز نیست. آن‌ها امتحان‌شان را قبلا پس داده‌اند. جنبش دانشجویی برای به قدرت رسیدن این و یا آن قدرت بیگانه از طریق مردم تلاش نمی‌کند، بل که راه پیوند مبارزات دانشجویی به مبارزات قشرهای تحت ستم و راه رهایی را می‌جوید.

دانشجویان سرباز نیستند. آنان آینده را می سازند. آینده ای به رنگ سرخ انقلاب.

 

جمعی از جوانان کمونیست سوئد

جمعی از جوانان و دانشجویان چپ - ایتالیا

جمعی از دانشجویان کمونیست ایرانی ساکن کانادا

کمیته جوانان بلژیک

گروه پروسه

امیرمحس محمدی - فعال دانشجویی آزادی خواه و برابری طلب

پریسا نصرآبادی - فعال سوسیالیست جنبش دانشجویی

پویا عزیزی- فعال چپ

پیام شاکر - فعال سوسیالیست جنبش دانشجویی

تیکا کلاکی – فعال چپ - بلژیک

دریا هدایتی - فعال چپ - دانمارک

شروین پناهی -  فعال چپ

شهاب سیروان فعال نشریه دانشجویی بذر 

عابد رضایی - خلاف جریان

فریبا امیرخیزی فعال نشریه دانشجویی بذر

میترا سپانلو - فعال چپ

وحید ولی زاده فعال سابق چپ رادیکال دانشجویی و دانشجویان آزادی‌خواه و برابری طلب

حکایت خیابان پاسداران - دلخوری افتخاری از چهره زشت هفته شدن

مکتوبی رسید با مضمون عنوان بالا. گزیده ای از مقاله ای که اینچنین آغاز می شه: 

ساعت یازده صبح در خیابان پاسداران قرار گذاشته بودیم . روبروی برج سفید . کمی دیر رسیدم . مثل همیشه ! نزدیک به دوساعت با هم بودیم . خیلی حرف زدیم . از دنیای هنر گرفته تا مرز سیاست .

چندین سال است که علیرضا افتخاری را از نزدیک می شناسم . بسیار احساساتی و زود رنج است . خیلی وقت ها از روی عصبانیت تصمیم می گیرد ولی خیلی زود پشیمان می شود . به مادرش علاقه ی فراوانی دارد و دلتنگی هایش را با او قسمت می کند . تنهایی را دوست دارد و در خلوت شعر می گوید و زلف احساس شانه می زند . بقیه را اینجا بخوانید 

 

و بخونید جواب من رو: 

 
با درود
 
متاسفانه حکایت به این سادگی که عنوان شده نیست. حکایت بردباری در مقابل اندیشه ی مخالف نیست که بسیاری این بردباری را در عمل نشان داده اند و دست به تیغ نبرده اند اگرچه رویشان از ضربات تیغ آنان که ادعای گفتگو می کنند خونین است. حکایت حکایت جلاد است و قربانی. حکایت مردمی ست که از ستم به جان آمده اند و آنها که به هر شیوه ای دست می آلایند که صباحی چند خونی بیشتر از این مردمان بمکند. و اینجا متاسفانه بحث سیاه و سفید نیست، رنگی جز رنگ خون در این ماجرا نمی بینید.
 
این که احترام و کرامت انسانی در کار بوده به اعتقاد من جز فریبی نیست. بوسه بر دست جلاد زن، نمی تواند از قربانی انتظار احترام داشته باشد. روح لطیف نمی تواند بر این همه ستم چشم فرو بندد و به بهانه ی احترام به کرامت انسانی در مقابل ستم، قد چاکری خم کند. بت شدن آسان است اما بت ماندن نیازمندن تلاش است و لیاقت. اگر ما مردمی هستیم که بت می سازیم و به راحتی بت می شکنیم، که من در فرض آن شک دارم، نه به خاطر این است که بی وفاییم، بلکه به این خاطر است که وقتی می بینیم بت ساخته ی ما چون خاری در چشم فرو می رود، تاب تحمل نمی کنیم و بدورش می اندازیم. کاش می توانستیم در همه ی موارد اینکونه هوشمند و نابردبار باشیم.
 
فرهنگ و سیاست دست در دست همند برای پیش بردن جامعه. هم فرهنگ از سیاست بهره می برد و هم سیاست از فرهنگ. فرهنگی بی سیاست بوته ی بی خاصیتی ست که حتی بدرد سوختن هم نمی خورد و صدها برابر بدتر از آن سیاستمدار بی فرهنگ است.
 
و کلام آخر اینکه به هر هنرپیشه ی دستبوس نام هنرمند نمی توان نهاد. نام هنرمند بر هر چاکر قدرتی ننهیم که قدر هنرمند بیش از اینهاست. و بر آن که به جای عذر خواهی از مردم، کاسه ی گدایی محبت دست گرفته اشک یاری نثار نکنیم!
 

نخست برای گرفتن کمونیست ها آمدند!

نخست برای گرفتن کمونیست ها آمدند

من هیچ نگفتم

زیرا من کمونیست نبودم

بعد برای گرفتن کارگران و اعضای سندیکا آمدند

من هیچ نگفتم

زیرا من عضو سندیکا نبودم

سپس برای گرفتن یهودی ها آمدند

من باز هیچ نگفتم

زیرا من یهودی نبودم

سرانجام برای گرفتن من آمدند

دیگر کسی برای حرف زدن باقی نمانده بود

این شعر توی ایران منسوب به برتولد برشته، در حالی که مارتین تیموللر آلمانی این رو گفته.  این حکایت توی آلمان اتفاق افتاده، توی ایتالیا هم تو ی همه ی کشورهایی که به نوعی اسیر فاشیسم بوده اند هم تکرار شده و برای ما، که نسل بیرون کننده شاه و به تخت نشون دهنده ی شیخیم، هم تکرار شده. این شعر رو از وقتی باعث گرفتن بیست توی امتحان نهایی دیپلمم، توی درس انشا شد، دوست دارم. اونوقتها مفهومش رو کاملان حس نمی کردم، اما امروز با همه ی وجودم حسش می کنم. اگر از روز اول به اعدامهای بی رویه که بدون دادگاه صالح و حضور وکیل انجام می شد اعتراض می کردیم، شاید امروز وضعیتی بهتر داشتیم!

ما از سر به این موضوع توجه نکردیم، و هنوز هم بسیاری از ما نسل پر مدعا، توجه نمی کنه! به بحثهای فیس بوکی نگاهی بندازین و دلیل ماندن حکومت اسلامی در این سی سال رو به وضوح ببینید!

بیایید از ته شروع کنیم! بیایید به هر حکم اعدامی اعتراض کنیم بیایید مشتهامون رو برای آنها که زندان و شکنجه رو تنها راه حکومت کردن می دونن گره کنیم و نه برای کسانی که روز، شاید، اونور خط بودن و امروز مستقیم یا غیز مستقیم به اشتباهشون اعتراف می کنن. اجازه بدیم که یک دادگاه سالم به جرمهای احتمالیشون رسیدگی کنه و مثل خلخالی و همکارانش، بی دادگاه و وکیل مدافع، حکم به اعدامشون صادر نکنیم.

اگر چشمهامون رو بشوریم و اونجوری که در طی این سی سال دیده ایم نبینیم، گامی به پیش برداشته ایم. گامی که مطمئنا به سرنگونی حکومت اسلامی منجر خواهد شد! فقط اگر بتونیم به هم اعتماد کنیم!

این شعر رو دوست داشتم این گونه می نوشتم:

نخست برای اعدام عمال حکومت سابق آمدند

ما اعتراض کردیم، با وجود اینکه مخالف حکومت سابق بودیم

بعد برای گرفتن بهایی ها آمدند،

ما اعتراض کردیم، با وجود اینکه دیدگاه دیگری به مذهب داشتیم

بعد برای سرکوب زنان آمدند

ما اعتراض کردیم، با وجود اینکه ما زن نبودیم

بعد برای گرفتن کومنیستها آمدند

ما اعتراض کردیم، با وجود اینکه ما کومنیست نبودیم

بعد برای گرفتن سیاسی های مخالف آمدند

ما اعتراض کردیم، با وجود اینکه سیاسی نبودیم

بعد برای گرفتن دانشجوها آمدند

ما اعتراض کردیم، با وجود اینکه دانشجو نبودیم

بعد برای گرفتن کارگران اعتصابی آمدند

ما اعتراض کردیم، با وجود اینکه   کارگر نبودیم

با اینهمه اعتراض آنها جرات نکردند برای دستگیری ما بیایند!

متن بیانیه ی انتقاد از ایران در شورای حقوق بشر

متن کامل بیانیه ۵۶ کشور که در شورای حقوق بشر دیروز (پانزدهم ژوئن) قرائت شد در زیر می آید:

ریاست محترم شورا،

اعلامیه و برنامه عمل وین (VDPA) اعلام می کند که “حقوق بشر وآزادی های پایه حق ابتدایی همه انسان ها از بدو تولد است” و"مهمترین مسوولیت دولت ها محافظت وترویج این حقوق می باشد." این اعلامیه همچنین می گوید "محافظت و ترویج همه موارد حقوق بشر دغدغه مشروع تمامی جامعه بین المللی می باشد."

دولت های مطبوع ما تعهد جدی مان را به اجرای کامل این اعلامیه (VDPA) که جهانشمول بودن، غیرقابل تفکیک بودن، به هم وابسته بودن و مربوط بودن تمامی اصول حقوق بشر به یکدیگر را برقرار می کند، تاکید می کنیم.

ریاست محترم، یکی از وظایف اصلی این شورا پیگیری اهداف اعلامیه وین از طریق مهیا کردن مجمعی برای گفت وگوی باز و صادقانه مابین اعضا می باشد. جایی که ما بتوانیم نگرانی ها و دغدغه هایمان را مطرح کرده وبا همکاری یکدیگر تعامل سازنده ای داشته باشیم و به صورت معنی داری آن نگرانی ها را مطرح کنیم.

این روند باید همواره برپایه ای باشد که بتوانیم صدای آحادمردمی که در پی استیفای حقوقشان هستند را بشنویم و از حقوق شان حفاظت کنیم.

ریاست محترم، در این راستا دولت هایی که به این بیانیه پیوسته اند خواستار ابراز نگرانی نسبت به عدم پیشرفت در محافظت از حقوق بشر در ایران می باشند. به خصوص پس از وقایعی که بعد از انتخابات خرداد ماه گذشته در ایران رخ داده است -- وقایعی که شامل سرکوب پرخشونت مخالفان، بازداشت ها واعدام ها بدون تضمین حداقل های آیین دادرسی، تبعیض های شدید علیه زنان واقلیت ها ازجمله پیروان بهایی و محدودیت های آزادی بیان ومذهب می شود.

ما نمی توانیم بگذاریم که این نشست شورای حقوق بشر بدون برجسته کردن یکمین سالگرد این وقایع در این ماه خاتمه یابد. ما از دولت ایران می خواهیم که تعهدات خود در قبال اعلامیه وین را به تمامی اجرا کند و توصیه نامه های جامعه بین المللی که در بررسی دوره ای وضعیت حقوق بشر در ایران را قبول کرده به اجرا گذارد از جمله: “به صورت کامل دعوت نامه های خود از گزارشگران ویژه را به مرحله عمل بگذارد و اجازه بازدید کمیسیاری عالی حقوق بشر از این کشور را مهیا کند، آزادی بیان را به اجرا گذاشته، آزادی رسانه ها وتجمعات را رعایت کند، حقوق بازداشت شدگان و زندانیان را رعایت کند، تمامی توان خود را برای حفاظت از حقوق اقلیت های مذهبی به کار گیرد، برابری زنان ودختران را در قانون و در عمل تضمین کند و درمورد کشتارها، دستگیری ها و بازداشت هایی که به دنبال تظاهرات پس از انتخابات ۱۳۸۸ اتفاق افتاد تحقیق و تفحص مستقل انجام دهد.”

ریاست محترم، تمام دولت هایی که به این بیانیه پیوستند و از آن حمایت می کنند از آن جهت این اقدام را صورت دادند که شاهد بهبود وضعیت حقوق بشر آحاد مردم ایران باشند. تمام کسانی که حقوق بشرجهانشمولشان نقض شده است باید بدانند که صدایشان توسط این شورا شنیده شده است و ما اعضای جامعه بین المللی مشغول همکاری با یکدیگر هستیم تا به نیازها و بهبود وضع زندگی آنها واکنش نشان دهیم. با توجه به این نکات، ما مصرانه از دولت ایران می خواهیم که به گروه های مختلف اجتماعی وسیاسی احترام گذاشته و به این گروه ها اجازه دهد تا با آزادی، عقاید خود را مطرح کنند ومحترمانه با آنها گفت وگو کند.

با سپاس از ریاست محترم

نام کشورهای امضا کننده بیانیه به شرح زیر است:

Albania, Andorra, Australia, Austria, Belgium, Bosnia and Herzegovina, Bulgaria, Canada, Chile, Costa Rica, Croatia, Cyprus, Czech Republic, Denmark, Estonia, Finland, France, Germany, Greece, Hungary, Iceland, Ireland, Italy, Japan, Latvia, Liberia, Liechtenstein, Lithuania, Luxembourg, Maldives, Malta, Mexico, Moldova, Monaco, Montenegro, Netherlands, New Zealand, Norway, Panama, Peru, Poland, Portugal, Rep of Macedonia, Romania, Slovakia, Slovenia, Solomon Islands, Spain, Sweden, Switzerland, Timor-Leste, Tonga, United Kingdom, United States and Vanuatu 

 

 

و متاسفانه کشورهای کره شمالی، سودان، کوبا، چین، ونزوئلا و چندین دولت دیگر، به حمایت از ایران تلاش کردند که این بیانیه قرائت نشود که این جای تاسف و شرمندگی برای جنبش چپ جهانی داره. در حال تهیه ی نامه ای به صفرای کوبا و ونزوئلا در نروژ هستم و به این کارشون اعتراض خواهم کرد. قبلان هم این کار رو کرده ام :) 


گزارش رسمی

مثنوی گزارش رسمی رو اینجا گذاشتم: 

http://golshancenter.blogsky.com